چرخش چشمگیر ریاض پس از حمله ویرانگر؛ قمار هیولایی بنسلمان جواب میدهد؟
محمد بن سلمان و رهبری عربستان روی چشمانداز 2030 شرط بندی کردهاند، با چرخشهای قابل توجه در رابطه با یمن، ایران و اسرائیل.
به گزارش زنهار، هنگامی که حزب اسلامگرای عدالت و توسعه در سال 2002 در ترکیه به قدرت رسید، مصمم بود با سیاستی که به عنوان «مشکلات صفر با همسایگان» شناخته میشود، صفحه جدیدی را با کشورهای خاورمیانه باز کند.
تحت هدایت احمد داوود اوغلو، وزیر امور خارجه، این سیاست شاهد شکوفایی روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهایی بود که ارتش کمالیست قبلاً آنها را دور نگه داشته بود؛ تا زمانی که همه اینها با خیزشهای بهار عربی و حمایت ترکیه از طرفهای درگیریها، فروپاشید.
به نوشته میدلایستآی، اکنون سیاست مشکل صفر در حال بازگشت به منطقه است، آن هم شاید در بعیدترین مکان: عربستان سعودی.
هنگامی که ملک سلمان در سال 2015 به قدرت رسید و کنترل همه سیاستها را در دست پسر مورد علاقه خود، محمد بن سلمان – که در سال 2017 به عنوان ولیعهد تعیین شد - قرار داد، پادشاهی با نیروهای سیاسی منطقهای متعددی در تقابل بود. در اولین ماههای روی کار آمدن پادشاه، کشورهای غربی توافق هستهای ایران را امضا کردند و جنبش حوثی متحد ایران در یمن، پس از به دست گرفتن قدرت در صنعا تلاش کرد تا حکومت خود را تا عدن گسترش دهد.
با وجود کودتای 2013 علیه دولت تحت رهبری اخوان المسلمین در مصر، نگرانی در مورد اعتراضات داخلی بالقوه همچنان زیاد بود.
وضعیت رهبری جدید ریاض پارانوئید و جنگ طلبانه بود. سپس در تلاش برای بازگرداندن دولت سرنگون شده، جنگی در یمن آغاز شد.
در حالی که پهپادها و قابلیتهای موشکی حوثیها بهبود یافته بود و آنها را قادر میساخت تا به اهدافی در داخل عربستان سعودی حمله کنند، پادشاهی تهدید کرد که از گروههای معارض ایرانی که حملاتی را در داخل ایران ترتیب میدهند، حمایت خواهد کرد.
بن سلمان، عصبانی از ناتوانی نخست وزیر لبنان در کنترل قدرت حزب الله، سعد حریری را مجبور به استعفا کرد.
ریاض در تلاش برای سرکوب حمایت دوحه از اسلام گرایان، در سال 2017 تحریم قطر را آغاز کرد و در سال 2018 قتل جمال خاشقجی را - که به منتقد رژیم تبدیل شده بود - در استانبول ترتیب داد.
مضحکه منطقه
با این حال، این رویکرد جنگطلبانه با حملات به آرامکو در سپتامبر 2019 متوقف شد. چندین ماه قبل، تانکرهای نفت در آبهای امارات مورد حمله قرار گرفته بودند. حالا نوبت عربستان سعودی بود، که با یک حمله صبحگاهی موشکی و هواپیماهای بدون سرنشین قرار گرفت که به اندازه کافی دقیق بود تا پنج درصد از تولید جهانی نفت را برای چند هفته از بین ببرد.
بدتر از آن، ایالات متحده، متحد چندین دههای عربستان سعودی، کاری در این باره نکرد، علیرغم اینکه دونالد ترامپ در طول دوره خود دائماً بن سلمان را برای رفتار تهاجمیتر تحت فشار قرار میداد. ترامپ برای ایجاد ثبات در بازارها ذخایر استراتژیک نفت را آزاد کرد و اعلام کرد که ارتش ایالات متحده برای پاسخ دادن آماده شده است. اما فراتر از آن، هیچ واکنش مشخصی به این اقدام جسورانه محقق نشد - و شوک آن به رهبری عربستان سعودی عمیق بود.
سال بعد، جو بایدن، نامزد دموکرات، با وعده محدود کردن فروش تسلیحات به ریاض به دلیل جنگ در یمن در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد و شیوع بیماری همه گیر کووید اتفاق افتاد. این دو رویداد به رهبری عربستان سعودی این فضا را داد تا در مورد سیاست خارجی تهاجمی که نه تنها به نتیجه نرسیده بود، بلکه در واقع عربستان سعودی را به مضحکه منطقهای تبدیل کرده بود، بازاندیشی کند.
آنچه بعداً پدیدار شد، یکی از چشمگیرترین چرخشها در سیاست مدرن خاورمیانه بود.
سیاست خارجی بیپروای ملک سلمان با سیاستی به همان اندازه خارق العاده در عرصه اقتصادی همراه بود.
در سال 2016، بن سلمان یک پروژه 15 ساله اصلاحات اجتماعی-اقتصادی شدید را راه اندازی کرد که هدف آن تبدیل پادشاهی از یک کشور جزیرهای، بسیار محافظه کار و نفتی به یک نیروگاه اقتصادیِ از نظر اجتماعی لیبرال بود که دیگر متکی به ذخایر نفت و گاز نیست، اقتصادی که در آن قدرتهای نهفته جامعهای که قبلاً سرکوب شده بود، آزاد خواهند شد.
سند اصلی چشم انداز 2030 اعلام میکند: «مردم ما دوباره جهان را شگفت زده خواهند کرد»، و کشور را به عنوان یک سیلیکونولی جدید تصور میکند که اقتصاد جهانی آینده را به حرکت در میآورد.
در مرکز این چشم انداز مجموعهای از ابر پروژهها قرار دارد - شهرهای جدید مانند نئوم و مجموعهای از استراحتگاههای آیندهنگرانه برای فوق ثروتمندان که مجموعاً مگنا نامیده میشوند.
عربستان 2030
یا منطقهای در مرکز شهر ریاض به نام مورابای جدید، که دارای ساختاری مکعبی است که به اندازه کافی بزرگ است که 30 ساختمان امپایر استیت را در خود جای دهد. یا منطقه تاریخی بازسازی شده ریاض به نام دیریه یا شهر ورزشی و تفریحی قیدیه.
پروژههای گردشگری تا سواحل دریای سرخ، از جمله استراحتگاههای جهانی دریای سرخ در نزدیکی الوجه، پروژه مرکزی جده و توسعه آردارا در کوههای ابها گسترش مییابند. برخی از این پروژهها مانند «ریگ»، ممکن است مضحک به نظر برسند.
یک چرخش کامل
اغراق نیست اگر بگوییم رهبری عربستان آینده خود را بر روی این طرحهای هیولایی قمار کرده است. صندوق سرمایه گذاری عمومی، که مالک و مدیریت پروژهها است، در مجموع حدود 168 شرکت تابعه دارد که بیشتر آنها محلی هستند و مجموعاً بیش از 1.25 تریلیون دلار ارزش دارند.
اکنون که دولت سعودی حق میزبانی بازیهای آسیایی زمستانی 2029 در تفرجگاه کوهستانی نئوم، اکسپوی جهانی 2030 در ریاض، و جام جهانی فوتبال 2034 را به دست آورده، اکنون فشار زیادی وجود دارد تا پروژههای چشم انداز 2030 به واقعیت تبدیل شوند.
مشکلات تامین مالی از همین حالا آغاز شده است، به طوری که قیمت جهانی نفت نتوانسته به قیمت سربهسر کنونی عربستان سعودی یعنی 96 دلار در هر بشکه برسد و سرمایهگذاری مستقیم خارجی بسیار کمتر از 100 میلیارد دلار سالانه است که پیش بینی شده بود.
بنابراین آخرین چیزی که رژیم سعودی به آن نیاز دارد، مشکلات سیاسی با همسایگان است، و این درک است که باعث شده است رویکرد ریاض در مورد یمن، ایران و از زمان آغاز جنگ غزه در اکتبر گذشته، در مورد صلح اسرائیل و فلسطین، یک چرخش کامل بوده است.
درست قبل از توافق آتشبس رسمی با حوثیها در آوریل 2022، رهبری عربستان متوجه شد که بدون یک اقدام بزرگ، اوضاع به کدام سمت میرود. موشکها و پهپادهای حوثی به یک کارخانه توزیع آرامکو در جده و یک کارخانه نمکزدایی حمله کردند و ریاض را هدف قرار دادند. مداخله در یمن نه تنها به اعتبار جهانی عربستان آسیب وارد کرد و دسترسی به تسلیحات ایالات متحده را مسدود کرد، بلکه تهدیدی برای آسیب جدی اقتصادی نیز به همراه داشت.
از آن زمان، ریاض برای توافق در مورد شروط صلح با حوثیها که بهعنوان فاتحان جنگ در صنعا شناخته میشوند، وارد یک روند دیپلماتیک شده است تا سپس متحدان یمنی خود را مجبور به مذاکره صلح با گروه شیعه زیدی انصارالله مورد حمایت ایران کند.
حملات حوثیها به کشتیهای دریایی دریای سرخ، سعودیها را مجبور کرده است که فعلاً این طرح را متوقف کنند، اما نیاز به برقراری آتشبس باعث شد که ریاض در ماه ژوئیه مداخله کند تا متحدانش در عدن را به عقبنشینی از کمپین خود برای قطع ارتباط صنعا با سیستم بانکی جهانی مجبور کند.
تنها چیزی که برای این مداخله لازم بود سخنرانی عبدالمالک الحوثی رهبر حوثی ها بود که تهدید کرد اگر سعودیها وارد عمل نشوند، حملات را از سر خواهند گرفت. در ماههای قبل از 7 اکتبر، یک هیئت سعودی از صنعا بازدید کرده بود و سپس یک هیئت حوثی توسط وزیر دفاع، خالد، برادر کوچکتر بن سلمان، در ریاض. پذیرفته شد
تغییر جهانی
این چرخش خیره کننده در مورد یمن پس از جنگی که در مقطعی سازمان ملل آن را بدترین بحران انسانی در جهان مینامید، پشتوانهای برای عادیسازی عربستان سعودی و ایران با میانجیگری چین در مارس 2023 بود.
از آن زمان، آنچه که برخی ناظران تصور میکردند یک صلح سرد است، با سرعتی بالا و با بازگشت سفرا در هر کشور، توافقنامههایی برای تقویت تجارت دوجانبه و رایزنیهای منظم در مورد بحران غزه، به جلو حرکت کرده است.
در مورد تحریم قطر، که به طور رسمی در ژانویه 2021 پایان یافت، روابط خیلی تغییر کرده است. اکنون حتی سرمایهگذاران قطری در برخی از پروژههای چشمانداز 2030، بهویژه معادن، مشارکت میکنند - حوزه دیگری که عربستان سعودی میخواهد در آن یک بازیگر جهانی باشد.
آخرین چرخش به اسرائیل مربوط میشود. بن سلمان مدتهاست که به دنبال راهی برای عادیسازی روابط بوده است، عمدتاً برای امتیازاتی که میتواند در ازای آن از ایالات متحده بگیرد. حتی در ماههای اول کارزار اسرائیل در غزه، واضح بود که دولت او اشتهای چندانی برای سیاستهای طرفدار فلسطین، شبیه به دورههای قبل نداشت.
جنگ غزه تونل حماس
در مراحل اولیه جنگ، معنای ضمنی پیامهایی که هر روز در پلتفرم رسانه اجتماعی ایکس توسط رئیس اداره سرگرمی عمومی عربستان منتشر میشد، این بود که نوستالژی و احساسات نباید جلوی راهپیمایی اجتنابناپذیر به سمت پیشرفت را بگیرد.
درست قبل از 7 اکتبر، به نظر میرسید که بن سلمان میتواند به چیزی که میخواهد برسد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در مورد یک «پیشرفت چشمگیر» قریبالوقوع شعار میداد که در آن عربستان سعودی در ازای صلح با اسرائیل، از ایالات متحده یک پیمان دفاعی میگیرد. به تشکیلات خودگردان فلسطین چیزی بیش از یک طرح صلح مبهم ارائه نخواهد شد، که برای رهبران سعودی و اسرائیل قابل قبول بود.
این مربوط به آن موقع بود. اکنون این درگیری بسیار بیشتر از آن چیزی که کسی تصور میکرد به طول انجامیده است. اسرائیل ظاهراً در مسیری قرار گرفته است که در برخی از نقاط جهان وضعیت طرد شده پیدا کرده است. دادگاه بین المللی دادگستری رای داده است که اسرائیل ممکن است به نسل کشی متهم باشد و دادستان ارشد دیوان کیفری بین المللی به دنبال صدور حکم بازداشت علیه رهبران اسرائیلی به اتهام جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت است.
موضع عربستان در پاسخ به این گذار جهانی سختتر شده است. پیمان دفاعی آمریکا و عربستان همچنان در دستور کار است، اما از بخش اسرائیلی جدا شده است، زیرا ریاض اکنون بر تشکیل کشور فلسطینی پافشاری میکند.
از نظر سیاسی، برای عربستان سعودی سخت شده است که به هدفی خیانت کند که قبلا برای بن سلمان اهمیت زیادی نداشت - خاطرات انور سادات و اسحاق رابین را به یاد بیاورید.
بسیاری از چیزها در عربستان سعودی تغییر نکردهاند - سرکوب داخلی بدتر از همیشه است، به ویژه برای ابراز حمایت از فلسطین. قبیلههای بومی به طرز بیرحمانهای از سرزمینهای خود حذف شدهاند تا راه را برای پروژههایی مانند نئوم باز کنند.
اصلاحات اجتماعی واقعی بودهاند، اگرچه اندکی از بالا به پایین و نخبه گرایانه بوده باشند: زنان میتوانند رانندگی کنند و هواداران فوتبال میتوانند بتهایی مانند کریستیانو رونالدو را از نزدیک ببینند، اما این فقط مرفهان شهری با سلیقههای غربی هستند که در فستیوالهای موسیقی و جشنوارههای جاز سازماندهی شده دولتی شرکت میکنند.
عربستان سعودی هنوز جامعه ای به شدت محافظه کار است و نیمی از رشد تعداد گردشگران را سفرهای زیارتی تشکیل میدهد.
اما خط سیر سیاست خارجی عربستان تحت فرمان سلمانها، یک ترن هوایی متشکل از پیچشها و چرخشهای رادیکال بوده است، که زیربنای یک وسواس شدید رژیم است: چشمانداز باید عملی شود.